من فهمیدم که چه‌قدر جَو تاثیر داره، چه‌قدر محیط تاثیر داره، چه‌قدر خوراک فکری مهمه و چه‌قدر می‌تونه دست خودت نباشه...

اما فکر کنم فرصت‌های کوچیکی هست که آدما بسته به میزان غرورشون، لجبازی‌شون، سیاهی‌های خود خواسته‌شون، می‌تونن ازش بهره ببرند و به نور راه پیدا کنند یا با پس زدنش، با سرعت بیشتری توی تاریکی پیش برند.

اما چیزی که نفهمیدم هنوز، سیاهی خود خواسته ست. چی میشه که انتخاب یکی سیاهیه و یکی نور؟ مگه همه از جنس نور نبودیم اولش، تمایلمون نباید به نور بیشتر باشه؟ چی باعث میشه سیاهی رو انتخاب کنیم بار اول؟ یا اصلا همین یه راهیه برای یاد گرفتن و بزرگ شدن، باید انقدر با سیاهی مواجه شد تا قدر نور رو دونست؟ پس اونایی که هیچ وقت برنمی‌گردن چی؟ اگر چیزی ته وجودمونه که سرانجام متفاوتی رقم می‌زنه، تکلیف اختیار چیه؟ :)