اگر این پست رو پاک کنم، بازدید اینجا نزدیک به صفر میشه.
کاش اینقدر غم نداشته باشند آدما... :)
اگر این پست رو پاک کنم، بازدید اینجا نزدیک به صفر میشه.
کاش اینقدر غم نداشته باشند آدما... :)
یه متن بلندبالای حماسی نوشتند که دانشگاه داره از دو سال غیر حضوری بودن و فارغالتحصیل شدن سال بالایی ها سوء استفاده میکنه، و به مقنعه و سیگار کشیدن و کارت نشون دادن گیر میده. دانشجو به پا خیز و این ظلم رو نپذیر و این حرفا!
آدم نمیدونه بخنده یا گریه کنه از این آرمانسازی ها!
و اینقدر در ظاهر تباهی احاطه داره که یه نفرم تو گروه دانشکده معترض نمیشه که من چرا باید بخاطر ممانعت از اینکه از هر جا رد میشم، دود بفرستند توی حلقم و تهسیگاراشون زمین رو فرش کنه، اعتراض کنم و حتی چرا متشکر نباشم؟!
+ نظرم اینه که وضعیت دانشگاه تهران از نظر پوشش اصلا مناسب و در شأن محیط آموزشی نیست. و حتی حق منه اعتراض، وقتی شاهد تبعیض اساتید بخاطر طرز پوشش و رفتار هستم! و البته بستگی به مقنعه یا روسری نداره...
سیگار هم وضعیت بدون محدودیت و ناجوری داشت. کارت هم که فکر میکنم مثل باقی دانشگاها کلا باید میدیدند و نمیدیدند. من راحتتر بودم قطعا، ولی آسیبهایی هم داره اینکه هررر کس بتونه بیاد داخل دانشگاه...
نور از تو میاد...
امید از تو میاد..
من نمیتونم درست ببینم که خیال میکنم آدما و اتفاقا تهِ ماجران
+ عازم عتبات هستم، حلال کنید لطفا...
آدمایی با تیپ و طرز فکر خیلی متفاوت حواسشون به امروز بود
چشمای آدم برق میزنه از خوشحالی و امید
*نیمهی شعبان
قرار نیست همه قلههای دنیا رو فتح کنی عزیزم!
همین که تا دامنه یکی دو تاشم بری، عالیه.
مسابقه برای زیبایی، برای جذابیت
توی دنیای واقعی، هر روز با یه ژست توی عکس پروفایل
خیلی غمانگیزه...
حتی از کانالِ یادآوری رزرو غذای دانشگاه هم به سختی دل میکنم
بعد من قراره یه روز بمیرم :))
گوگل کولب خیلی خوبه! سنگینترین محاسبات ممکن رو انجام میدی و حس میکنی سیستم باید بینهایت داغ کرده باشه و صدای تراکتور بده و الانه که ازش دود بلند بشه، ولی میبینی در ریلکسترین حالت ممکن به سر میبره :)
-
نیاز دارم یک هفته پیش رو کلا نخوابم تا بتونم همه کارامو انجام بدم. بیصبرانه منتظرم برای بستن این بیشمار پنجره و تب مرورگر!
-
من واقعا از سر و کله زدن با کامپیوتریجات، مخصوصا الگوریتم های هوش مصنوعی و پیادهسازیشون به وجد میام؛ مخصوصا وقتی از بالا نگاه میکنی به ماجرا و می بینی چقدر شگفت انگیزه و چه کاربردهای جذابی داره! اما اما اما، وقتی با علوم انسانی (فلسفه، تاریخ، ادبیات، روانشناسی، ..) سر و کار دارم -البته که از نوع خوبش-، گذر زمان حس نمیشه، انگار که کاملا با روحم همخوانی داشته باشه. و فکر میکنم این باید درباره همه انسانها صدق کنه؟! خب انسانیم چون :)
-
خب خب، حالا که فکر میکنم مقدار زیادی حس روبات بودن دارم. هیچ وقت اینقدر شک نداشتم نسبت به رشتهم. تاثیرات سال آخر کارشناسیه؟
خدایا منو از جمود فکری -در هررر چی- حفظ کن!
- یک عدد گرفتار افراطِ بعد از تفریط هستم...