ناگهانی‌ات

.

شاید بهتر باشه انقدر غلظت اضافی ندم به همه چی

۰۹ ارديبهشت ۹۹ ، ۱۳:۳۳ ۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۲

.

من خوشحالم از وجودِ محکم و مطلق و نورِ محضت. من از فلسفه چیز زیادی نمیدونم که مطمئن باشم این جمله‌ای که گفتم اصلا معنی میده یا نه، حرف از وجود داشتن تو مسخره‌ست و تو همون وجودی یا هر چیز دیگه.. من خوشحالم از آشنایی بسیار ناچیزم بات. حتی اگر حواسم بت نباشه و سرم گرمِ خودم و دنیات. همه وقتایی که حواسم نیست هم ته دلم خوشحالم بابتت. اصلا بذار این طور بگم که اون قدر خاطر جمعم ازت، اون قدر آرامش دهنده ست همین بودنت که حواسم پرت میشه ازت. که حواسم میتونه بره سمت چیزای دیگه.

۰۷ ارديبهشت ۹۹ ، ۰۶:۱۴ ۰ نظر موافقین ۵ مخالفین ۱

.

شب عجیبیه. الان که دراز کشیدم رو تخت و بالای سرم پنجره بازه و نسیم میاد، و همراهش یه عطر یاس تند عجیب. الان که شب اول ماه رمضونه. که همیشه یه حس غریبی داشته و از امسال به بعد بیشتر هم میشه این حس غریبش. که بسیار خوشحالانه توی خونه م. ماه رمضون های خوابگاه عادیند و حتی دوست‌نداشتنی. رها و تُهی ام، از آینده بیشتر از همیشه. الان که هیچ ایده و طرحی براش ندارم، حتی هیچ رویایی. از گذشته پرم هنوز، از گذشته‌ی نزدیک بیشتر. میدونم، یعنی حدس میزنم که از این گذشته هم خالی بشم کم کم. احتمالا گذشته‌های بعدی جاشو پر کنه. شایدم نکنه. شایدم هیچ وقت خالی نشم ازش که بعیده. طوری از گذشته و آینده حرف میزنم انگار جاودانه‌م! دنیا دو روزه بابا. ​​​​​الان؟ حواسم نیست بهش اون‌ طور که باید. گمونم حواسم نیست بهش. فعلا دارم دنبال خودم میگردم. که مدت‌ها بود متزلزل شده بود، وا رفته بود، اما خودشو وصله پینه کرده بود، بند زده بود و به فراموشی سپرده بود که مشکلی هست. اما یه انفجار همه چیو از هم پاشید. وصله پینه هم به کار نمیومد دیگه. بلند میشم ولی، سعیمو میکنم، دوست دارم که سعیمو بکنم.. نباید بگم این حرفارو. بیهوده ست. بیشتر توهم برم میداره شاید..

۰۶ ارديبهشت ۹۹ ، ۰۱:۵۹ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۱

.

از جمله جاهایی که پسر بودن ترجیح داره، پیاده‌ روی نصفه شبی تنهاییه. 

۰۴ ارديبهشت ۹۹ ، ۰۰:۵۲ ۰ نظر موافقین ۶ مخالفین ۱

.

عالی شد؛ یه دعوای جدی واقعی توی خونه راه انداختم بعد چندین سال

سرِ هیچ و پوچ

متاسفانه دیگه یه موجود آروم بی‌آزار هم نیستم برا خونواده.

 

+ خب، الان آروم‌ترم و به خودم هم حق میدم. برعکس شدم. :)) 

۰۳ ارديبهشت ۹۹ ، ۰۱:۱۵ ۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۱

.

دلم برای رفتن به ملاقات بابا در بیمارستان فیروزگر تنگ شده. شاید با چاشنی خیالات خام و کودکانه ام. و خریدن آب پرتقال از آب‌میوه فروشیِ سر کوچه‌ی بیمارستان. که از تمیز به نظر نرسیدن بساطش حرص بخورم و از نمک‌ریزی فروشنده‌اش، که بابا کیف کند و دفعات بعد سفارش بدهد باز هم برایش بگیرم. برای گیر دادن نگهبان. حتی برای پیدا نکردن  راه خروج و گم شدن و هر بار از یک  راه تازه رفتن. برای صدای اذان دم غروبش. برای بخش نسیم. برای خانم پیر اتاق روبرویی. برای ایستگاه متروی میدان ولیعصر. حتی حتی «گرم بکشد پای از او نکشم» گوش دادن های توی مسیر. برای توپولوژی مقدماتی سر کلاس گراف و تجسّم دوناتِ پیچ خورده. برای حل کردن سوال گراف. برای تراس ته طبقه چهارم ساختمان هفتاد و یک خوابگاه. برای استرس. برای دویدن. برای «یا من اسمهُ دوا و ذکرهُ شفا» خواندن های از ته دل، توی ماشین. شاید حتی کلاس معادلات هم! برای امید. برای امید. برای امید.

امیدهای  واهی احمقانه.

۲۹ فروردين ۹۹ ، ۰۸:۳۷ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۱

.

[پیام‌های "بیداری؟" را پاک کرده و میخوابد] 

۲۸ فروردين ۹۹ ، ۰۳:۴۶ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۱

.

من به تو امیدوارم. بسیار امیدوار...

۲۴ فروردين ۹۹ ، ۰۱:۰۲ ۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۱

.

من تازه شروع کردم خوندنِ کتاب مقدّس رو، ولی تا این‌ جا این طور به نظرم میرسه که اگر قرآن صرفا نوشته‌ای از خود پیامبر و یک سری اطرافیانش جهت اصلاح و تکمیل این کتاب برای زیباتر و معقول‌تر و خوب‌تر به نظر رسیدن مفاهیمش باشه مثلا تکذیب بعضی ویژگیهای خدایی که تعریف میکنه، بهتر و سالم‌تر کردن داستان‌هاش، حتی دقت تو اینکه گفتن چه قسمتایی مهم و به درد بخوره و نگفتن چیا ضرری نمی‌رسونه،
واقعا بی‌نظیره!

+ نه که از این لحاظا "کامل" بودن قرآن رو حس کرده باشم

۲۳ فروردين ۹۹ ، ۰۵:۵۰ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۱

.

بیهوده واقعا بی + هوده ست. هوده به معنی حق/راست/درست. جالبه!

اینکه چرا این قدر این کلمه باید تو ذهنم چرخ بخوره که برم دنبال ریشه‌ش هم ناجالبه. 

۲۰ فروردين ۹۹ ، ۰۶:۴۲ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۱