و اجازه بده حس خوبی از زیاد درگیر این خالهبازی شدن نداشته باشم..
اخبار که میخونم انگار یک نفر قلبمو گرفته توی دستش و داره فشار میده
دارم توی انجام کارهای روزانهم فلج میشم
نیازمند قدرت انزوا و قطع پیوند با جهان..
کاش دانشگاه باز بشه ولی کلاسی برگزار نشه، فقط بشه از فضاش و کتابخونهش و املتش و همایش و سمینار و سخنرانیهاش بهره برد. جدی.
و متاسفانه اندوه رو توی قلبم پرورش دادم و بزرگ کردم. مثل مادری دلسوز، صبور و وفادار.
شبکه چهار ساعت هفت عصر یه برنامهای داره به اسم زندگی پس از زندگی؛ با کسایی صحبت میشه که تجربه نزدیک به مرگ داشتن، یه حادثهای براشون اتفاق افتاده و تا نزدیکی مرگ کامل رفتن اما برگشتن. از تجربه ماوراییشون میگن درواقع. در کل جالبه به نظرم، تونستید ببینید...
شما از اینکه یه آشنایِ قدیمی یهو سراغتون رو بگیره و ابراز محبت کنه خوشحال میشید؟ یا میگید یارو دیوانه شده؟