بار احمقانهای رو به ذهن میکشم، دست و پای خودمو بستم سر هیچ و پوچ...
چهلسالهی سرخوش؛ و غمگین.
بیستسالهی سرخوش؛
چهلسالهی جا افتاده. و خرسند.
این انسانیت رو هم نمیفهمم دقیق. انسان ملغمهای از خیر و شر عه. یعنی چی انسان باشیم؟!