شاید باید کمی سکوت کرد. و به یاد داشت که هستی چیزی به ما بدهکار نیست.
شاید هم باید به این گفته اسپینوزا فکر کرد که" نباید همه ذهنمان را درگیر مسائل شخصی کنیم؛زیرا اینها صرفا نگرانیهای حقیر و ناچیزند.باید بکوشم تا مسائل را از دیدگاه واقعیشان در کلیت امور مشاهده کنیم و آن وقت متوجه میشویم که چقدر بی اهمیتاند و این کمک میکند تا بهتر آنها را تحمل کنیم."
در واقع اگر به مسائلی که در زندگی رخ میده از دید کیهانی و کائنات!!! نگاه کنیم می بینیم که در این ابعاد مشکلاتمون واقعا ناچیزند...
یاد نامه ی 31 نهج البلاغه افتادم. که حضرت میگن این نامه به پسری ست که آرزومند چیز هایی ست که هرگز دست یافتنی نیست و این خاصیت دنیاست :)
یاد گرفتنش چه روز ها و شب هایی رو که نمی طلبه ...