چند تا سوال توی ذهنم گیر کرده بودند و مدتها باشون کلنجار میرفتم. بالاخره بر بیحوصلگیم غلبه کردم و رفتم برای یه مرجع آگاه شرحش رو دادم. چند روزی گذشته و هنوز خبری از جواب نیست، ولی به صرفِ این پرسیدن چنان باری از روی دوشم برداشته شده که انگار جوابمو به بهترین وجه ممکن گرفتم!
سلام
من قبلا یه استاد روانشناسی داشتم که براش کار هم می کردم. خیلی هم قبولش داشتم اما هیچ وقت نمی رفتم ازش مشاوره بگیرم. هزار بار به سرم می زد اما باز هم منصرف می شدم. چون توی ذهنم تصور می کردم رفتم پیشش و دارم مشکلاتم رو میگم. آخرش حالم بهتر می شد دیگه نیازی نداشتم بهش :))