ما مسلمونزاده ها، نیاز داریم به مواجهه بدون پیشفرض با مفاهیم دینی، به خصوووص از راه قرآن.
نیاز داریم یک بار اطلاعات دینی رو از ذهنمون پاک کنیم و قرآن رو بخونیم انگار اولین باره باش مواجه میشیم، و انگار هیچ ثواب و هیچ اثر فرعی قرار نیست برامون داشته باشه، فقط ببینیم چی میگه؟ انگار همین الان داره نازل میشه! یا همین الان یک نفر این پیام رو برامون اورده، کسی که همیشه به خوبی شهره بوده و الان ادعا میکنه این کلمات بهش وحی شدن؛ کلماتی که دعوت کردن به شنیدن و تفکر کردن... و مخاطبش خود ماییم. تکتکمون.
این چیزیه که اتفاق افتاده.
از وقتی قرآن رو با این نگاه خوندم، خیلی جاها مو به تنم سیخ شد! خیلی جاها از تسلط نویسنده به پیچوخمهای روحم به وجد اومدم و لبخند زدم. خیلی جاها عمیقاً شک کردم! مثلا آیات درباره معاد. توی قبرستون میخوندم و به قبرها نگاه میکردم و تصور میکردم برخاستن آدمها رو از درون خاک*. و به خودم یادآوری میکردم که از یه قصه دور و دراز حرف نمیزنه ها! از روزی حرف میزنه که شاید نزدیک باشه...
و دوباره مواجهه با آیهای که به شکم شک کنم؛ این برخاستن از اینکه ما الان وجود داریم شگفتانگیزتر نیست! فقط ما به خودمون و به دنیا و به قواعد حاکم بر اون، عادت کردیم. "عادت" ِ لعنتی...
و خیلی شکهای دیگه. و خیلی دل قرص شدنهای دیگه.. و خیلی قلقلک شدنِ غرورِ بیجاها! و خیلی شکسته شدن غرورها... که پیش از این نگاه، هیچ کدوم نبودن و دغدغهها و سوالهام با خوندن آیات چیزهای دیگهای بودن. به مسائل اساسی فکر نمیکردم!
و در نهایت، من فکر میکنم این نگاه، عاقبتِ خیری داشته باشه. با همه تردیدها و ترسها و خشمهای گهگاهش!
بعد نوبت میرسه به همه چیزهای دیگه. صحبتهای ائمه، تاریخ و...
با اینکه تربیت خانوادهها و محیط و مدرسه خیلی اشتباهها داره، من فکر میکنم این عادت کردن و دور شدن از باطن حقایق دینی، برای مسلمونزاده ها تا حدی اجتنابناپذیره. مگر کسانی که از اول خیلی نگهبان دلشون بودن!
* درباره چگونگی معاد، اختلاف نظر هست. اما اصل اینکه معاد جسماتی اتفاق میافته، ظاهرا مورد قبول علما هست.
افرین، واقعا آفرین 👌🏻 درست و دقیق👌🏻